رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

رادین....جوانمرد کوچک

از شیر گرفتن

1392/8/8 14:04
نویسنده : مامان
464 بازدید
اشتراک گذاری

مدتی بود که دیگه غذا خوردنت خیلی کم شده بود و بیشتر ترجیح می دادی که شیر بخوری حتی یه روزایی  می شد  یه قاشق غذا رو هم به زور   می خوردی  و این حسابی ما رو نگران کرده بود...

و همین  شد که با مشورت اقای دکتر صانعی که فوق تخصص گوارش کودکان هستنو  البته بیشتر برای مشکل یبوستت  پیششون  رفته بودیم و ایشون یه باره دیگه تاکید کردن که اگه می خام شما بهتر غذا بخوری باید هر چه زودتر از شیر بگیرمت و این چیزی بود که سه چهار ماه پیش دکترت هم گفته بود ....

ولی من نمی دونم چرا تا بحث از شیر گرفتنت می شد حسابی نگران می شدم و دلشوره عجیبی داشتم . راستش از این می ترسیدم که از شیر بگیرمت و شما غذا هم نخوری و اوضاع بدتر بشه  و یا اینکه تنهایی از شیر گرفتنت خیلی سخت باشه.البته حرفا و نظرات اطرافیان هم که هی می گفتن زوده وگناه داره و یا اینکه خیلی تنهایی از شیر گرفتنش سختت میشه و....هم بی تاثیر نبود...

البته هر دفعه که بهداشت بردمت گفتن که وزنت به نسبت سنت خوبه و چون اقا پسر ما قدشون بلنده به نظر یه خورده لاغر میان .ولی چند وقتی بود که به وضوح می دیدم غذا نمی خوری و خیلی کم انرِژی شدی.

بالاخره تصمیم گرفتم که پروژه ی از شیر گرفتنت رو شروع کنم .با راهنمایی دکترت اول وعده شیر ظهر رو حذف کردیم که اولش یه کم بی قراری کردی و لی خوشبختانه خیلی زود برات عادی شد و چون می دونستی از شیر خبری نیست مجبور شدی یه چند تا لقمه غذا بخوری..لبخند

بعد از دو هفته شیر صبح و بعد اونم شیر شبت رو قطع کردیم که این اخری رو یکی دو شب گریه کردی اما بعدش دیگه پذیرفتی و خدا رو شکر الان ،هم غذا خوردنت خیلی بهتر شده و هم اینکه شیر گاو رو وقتی با عسل مخلوط می کنم خیلی خوب می خوری که این هم یکی از نگرانیهای من بود چون قبلا اصلا شیر پاستوریزه نمی خوردی ....

و خلاصه اینکه پروزه از شیر گرفتنت به لطف خدا خیلی راحت  انجام شد و الان که دارم وضعیتت رو می بینم خیالی خیلی راضیم.

خدا رو هزاران بار شاکرم که همیشه همراهمه و تنهام نمی ذاره ....لبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

خاله زینب
10 آبان 92 23:52
عکسای رادین کووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


یه مشکلی پیش اومده خاله جان . اخه ..نمیشه عکسارو بریزم روی کامپیوتر .انشاالله به زودی کلی عکس ازش می ذارم......
اسما
24 آذر 92 12:35
سلام خدا براتون نگهش دارههه اگر دوست داشتید به اینجا سر بزنید: سایت داریوش فرضیایی(عموپورنگ) http://farziaee.ir/?page_id=5249
مامان آناهيتا
6 بهمن 92 15:30
فكر نكني سر نمي زنم ها. من مرتب با موبايلم اين پست ها رو خوندم و ميدونم تو چه ناز و دلبر شدي رادين جوجو ولي متاسفانه نمي شه با موبايل كامنت گذاشت. مرد شدي ها هزار ماشااله.