رادین قند و عسل
رادین خوشگل من این روزا حسابی شیطون شدی .و هر چیز جدیدی می بینی با اشتیاق به سمتش می ری و می خای اونو کاملا وارسی کنی .وقتی داری با چیزی بازی می کنی و می خای اونو تو دهنت بذاری اول یه چند بار به ما نگاه می کنی و یه جورایی با سر و صدا هایی که در میاری می خای ازمون اجازه بگیری البته اگه بهت بگیم نه ..با گریه و غر زدن می خای که کار خودتو انجام بدی.
حالا دیگه دوست داری موقع غذا خوردن خودت هم با دست با غذات ور بری و گاه گاهی هم اونو تو دهنت می ذاری .
یه کار جالب دیگه ای که می کنی که فکر می کنم کمتر کسی بتونه این کارو انجام بده اینکه زبونتو یه جور عجیب و با مزه ایی تو دهنت می چرخونی که خیلی جالبه .برام خیلی عجیبه چطوری اینکارو می کنی گلکم؟ من و بابایی مبیناخانم که نمی تونیم این کارو بکنیم
دیگه از شیرینکاریات بکم که عاشق خوردن شست پاتی . البته بیشتر وقتایی که تنهایی .
خیلی دوست داشتم یه عکس در حال خوردن انگشت شست پات ازت بگیرم ولی تا دوربینو میارم متوجه می شی و می خای بازی کنی باهاش و دیگه کارت قبلیت یادت می ره...
تازه امروز یه بار تونستی از حالت نشسته خودت برگردی و سینه خیز بری و دیگه از اسارت موقع نسشتن خلاص شدی
اما هنوز از مرواریدای سفید توی دهنت خبری نیست
حالا دیگه عکس گرفتن ازت خیلی سخت شده خوشگلم .اصلا تحمل نمی کنی و هی می خای بند دوربینو بگیری مزشو امتحان کنی...
اینجام تازه از کوچه گردی با بابا برگشته بودی
باید حتما یه چیزی بدم دستت که با هاش سرگرم بشی که اینجام این الفبای عمو فردوس حسابی توجهت رو جلب کرد .....
و اینم غم و اندوهت وقتی لپ تاپ عمو فردوست افتادپایین
عاشق رنگ قرمزی و اگه تو تلویزیون یه چیز قرمز نشون بده حسابی جذبش می شی .البته تو یه مقاله می خوندم که علاقه بچه ها به رنگ قرمز و نارنجی و همینطور ابی تو این سن طبیعیه....