اولین سفر زیارتی
خیلی دوست داشتم اولین سفر زیارتیت به حرم امام رضا (ع)باشه اما با وجود اینکه تابستون هم خیلی سعی کردیم که بریم، به دلایلی نشد و یا شایدم به قول قدیمیا اقا نطلبیدمون .....
اما یه روز قبل از عید غدیر رفتیم قم برای زیارت حرم حضرت معصومه (ع) که خب به خاطر همون عید غدیر حسابی هم شلوغ بود .شما اولش با بابا رفتی داخل حرم برای زیارت و من و مبینا گلی هم با همررفتیم .قرار شد ما زیارت کنیم و نمازمونو بخونیمو بعد بیایم شما رو نگه داریم تا بابایی هم نمازش رو بخونه .اما وقتی برگشتیم دیدیم بابا شما رو گذاشته تو سه کنج دیوار و شما هم مثل یه پسرگل و اقا البته با اندکی شیطونی نشستی و بابا هم نمازش رو خونده .و صد البته که دیدن این صحنه و شیطنتهای شما که اسیر شده بودی و نمی تونستی جایی بری توجه خیلیا رو جلب کرده بود و موجبات خنده و شادیشون رو فراهم کرد ه بود .....
زیارتت قبول گلپسرم....
بعدم با عمه و دوستش که از صبح قم بودن و منتظر ما ،رفتیم کرج خونه عمو وحسابی زحمتشون دادیم .
و تولد غیر منتظره نیایش جان که ما از اون بیخبر بودیم .
.گرچه یه خورده سرما خورده بودی و زیاد سر حال نبودی ولی حسابی برات جالب بود و ذوق کرده بودی....
اینم یه عکس از رادین جوجو با دختر عموی گلش نیایش خانم
فرداشم رفتیم بیرون و پارک و بازی مبینا و نیایش و هوایی که یه خورده سرد بود و مامانی مجبور شده بود حسابی پسر سرما خوردشو بپوشونه ....
یکشنبه هم برگشتیم تا مبینا خانم که نوبت بعد از ظهر بود به مدرسش برسه گرچه وقتی رسیدیم برای بابایی خیلی دیر شده بود و نتونست بره سر کار .
به هر حال به ما که خیلی خوش گذشت .دست عمو و زن عموی مهربون درد نکنه....
بین راه هم تو یه پارک توی میمه وایستادیم و صبحانه خوردیم که الحق پارک خیلی قشنگی بود....
اینم مبینا گلی که همه جا مواظب داداش کوچولوشه