بهشت اصفهان
با باز شدن اب رودخونه انگار خون تازه ایی تو رگای شهر جاری شده و لبای خشکیده زاینده رود هم دوباره سیراب شده....
و رادین جونمم که عاشق سبزه و اب. حسابی از بودن کنار رودخونه لذت می بری عزیز دلم
حالا دیگه هر جا که می ریم با اصرار می خای که بذاریمت روی زمین تا خودت راه بری ولی بیشتر اوقات چند قدم که می ری می شینی و می خای که با دستات چیزایی رو که روی زمین می بینی وارسی کنی عشق من....
رادین در کنار زاینده رود که تازه ابش باز شده بود و هنوز اب به طور کامل به پل خواجو نرسیده بود و بعضی جاها هنوز خشک بود...
فدای اون نگاه خوشگلت....
اینجام کلی شیطونی کردی و نمی ذاشتی ازت عکس بگیرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی