رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

رادین....جوانمرد کوچک

این روزها

1391/11/20 22:51
نویسنده : مامان
547 بازدید
اشتراک گذاری

رادین قشنگم این چند وقته همش مریض بودی و  کلی بیماری رو پشت سر گذاشتی که سخترینشونم انفولانزای هفته پیش بود که پس لرزه هاش تا الانم ادامه داره و هنوز باهاش درگیری عزیز دلم .برای همین دست مامانی  هم حسابی بند شما بود و فرصت نکردم توی وبلاگ شما و اجی مطلب جدید بذارم ...ناراحتناراحتناراحت

 ولی با وجود همه این مریضیا کلی هم تو کارات پیشرفت کردی....تشویقتشویقتشویق

وقتی بهت می گیم رادین موهاتو نشون بده انگشت کوچولوتو می بری سمت موهات و با خنده اونا رو نشون می دی همینطور دوتا مرواریدای سفیدت که تنها دندو نای توی دهنت هستن رو هم می شناسی.قلبقلبقلب

حلا دیگه سعی می کنی خودت به تنهایی با قاشق غذا بخوری اما بیشتر اوقات با دست همه برنجای تو بشقابت رو می ریزی زمین ...

اگه بابایی بخواد بره بیرون سریع متوجه می شی و با سرعت می ری سمتش و دستاتو باز می کنی که بغلت کنه و شما رو با خودش ببره بیرون.

تقریبا می تونی با لیوان به تنهایی اب بخوری گرچه هنوزم گاهی وقتا همشو خالی می کنی روی لباسات.

چون این چند وقت مریض بودی زیاد پیشت بودم و اکثر اوقات بغلم بودی و حالا یه جورایی بغلی شدی و حاضر نیستی به این سادگی از بغلم پایین بیای...و حالا که داریم به عید نزدیک میشیم نگرانی من از اینه که چطوری با این اخلاق شما کنار بیام و به کارهام هم  برسم یه جوری که شما هم کمتر اذیت بشی.....

دیگه از شیرین کاریات بگم که دوست داری همه چیزو روی هم بذاری و مخصوصا خیلی دوست داری که در ظرف یا شیشه داروت یا قابلمه های اسباب بازی اجی رو بذاری روشون و گاهی مدتها وقت صرف می کنی و درش رو بارها و بارها امتحان می کنی تا بالاخره بتونی اونو درست سر جاش بذاری...

 یه چیز جالبی که متوجه شدم اینه که خیلی با احساس و دلنازکی. همش سر تو میذاری  روی شونم و  صورت خوشگلتو می مالی به صورتم و سعی می کنی مثل ما  تو هم صورتمون رو ببوسی...ماچماچماچ

.فدای اون احساسای پاک و قشنگت گل پسر ناز منقلبماچقلبماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

خان عموي 2
21 بهمن 91 13:22
چه زیباست که در اندیشه‌مان دوست داشتن‌ است چه شادی‌بخش است وقتی نگاه‌مان می‌خندد. چه مست می‌شود این دنیا آنگاه که دلمان پر از امید به فردایی روشن است. و من می‌دانم از همین صبح زیبا آری، امروز روز خوبی‌ست بی‌شک معجزه‌ای در راه است
خان عمو براي مبينا
21 بهمن 91 13:24
باز ای باران ببار بر تمام لحظه های بی بهار بر تمام لحظه های خشک خشک بر تمام لحظه های بی قرار باز ای باران ببار بر تمام پیکرم موی سرم بر تمام شعر های دفترم بر تمام واژه های انتظار باز ای باران ببار بر تمام صفحه های زندگیم بر طلوع اولین دلدادگیم بر تمام خاطرات تلخ و تار باز ای باران ببار غصه های صبح فردا را بشوی تشنگی ها خستگی ها را بشوی باز ای باران ببار
خان عموي
21 بهمن 91 13:28
خان عموييي
21 بهمن 91 13:31
سلام عمو جان خوبي يه خاطره برات مي نويسم بعد ها برام نخندي امروز دچار فراموشي شدم ا روز شنبه از خونه زدم بيرون برم سركار بجاي اينكه به دانشگاه جوانشير برم سوار تاكسي شدم و آمدم اداره كل استان البرز جاي ديگه تا ساعت 11.5 تازه فهميدم كه اشتباهي اومدم نمي دونم بدون ماشين اومدم اين شد (آخه ماشين گذاشتم واسه عمو مختار) خلاصه نخندي بهم ما هم ديگه پير شديم چاره اي نيست.دوستت دارم
niyayesh
29 بهمن 91 18:41
رادین بلا خوبی دوست داریم
خان عمو حیدر
29 بهمن 91 19:35
سلام آقای گلم خوبی خوشی خوبتری راستی خبر داری تصمیم گرفتم یه وب درست کنم به نامـ « گی قو یو نلرها در تاریخ گمشده » بعدها انشالله بزرگ شدی ادامه اش را تو می نویسی می خوام نسل اندر نسل سینه تو سینه قبیله تا قبیله دل تا دل محفل تا محفل و روایت تا روایت و .............ادامه پیدا کنه به تمام گی قو یو نلر ها تقدیم می کنم .
عمو برای مبینا
29 بهمن 91 19:43
دور شد از ابر و گشت قطره به دریـــا قرین در صدفِ عشق یار گشت چو دُرّی ثمین باز رهید از خود و دیده به دریا گشـــــــــــــود دید رخِ یار و زد چـــــــنگ به حبل المتین هر که چو قطره گذشت از همه آمال خویش باز گشود از شعف دیده به عین الیقین بر سر بازار دهر ، عمر نهادن به کــــــــــــــــف تا چه ستاندن به آن تا چه نمودن گزین نیست بجز عشق یار در خور داد و ســـــــــتد اوج تمنا نگر ، قامــــــــــــت اندیشه بین
جمشيدي
3 اسفند 91 9:59
سلام مامان رادين. اگه امكان داره به ما در مورد شناختن منطقه نياكان همكاري كنيد چون ما هم ساليان زيادي از اون منطقه كوچ كرديم روستاي ما همنام كوه نره دان شما ست لطفا اگه اطلاعاتي دارين به ما بدين ممنونم
خان عمو حیدر
4 اسفند 91 17:25
سلام ذ=دوست تون دارم
زن عمو
10 اسفند 91 0:31
ایشالله همیشه همیشه سالم و تندرست باشی و مثل بابایی ورزشکار شی
رادین خوشکلم فدات شم





خان خاني
11 فروردین 92 10:21
بگذار سرنوشت هر راهی را که میخواهد برود، ما راهمان جداست… این ابرها تا میتوانند ببارند ما چترمان خداست…
خان عموي
11 فروردین 92 10:21
هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز بر سر سفره احساس اگر جایی بود، سخن ساده "تبریک" مرا جا بدهید، "سین هشتم" سخن ساده تبریک من است، جا سر سفره اگر نیست به دلها بدهید... * سال نوتون مبارَک *